تاریخ ایرانشناسی به همراه فراز و فرودهای آن/ایرانشناسی وارث شرقشناسی است
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۷۴۱۵۷۲
رییس فرهنگستان علوم گفت: ایرانشناسی وارث شرقشناسی است و البته مزایایی نسبت به آن دارد و از جمله این مزایا مقدم قرار گرفتن علم و فهم توأم با علاقه و تعلق خاطر به تاریخ و فرهنگ ایران و بخصوص به وضع کنونی در ایرانشناسی است.
به گزارش ایسنا، رضا داوری اردکانی امروز در کنفرانس دو سالانه بین المللی مطالعات ایران معاصر که در دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران برگزار شد، ضمن بیان اینکه در همه عمر دانشگاهیاش به شرقشناسی و ایرانشناسی علاقه و توجه داشته است، با پاسخ به این سوال که شرقشناسی چیست و ایرانشناس کیست، گفت: «ایرانشناس نیستم؛ زیرا ایرانشناسی کار ایرانیان نیست و نکتهای که باید روشن شود، همین است که چرا و از کجا میگویم که ایرانشناسی کار ایرانیان نیست و مگر نه اینکه ایرانیان بسیاری بودهاند و هستند که ایران را میشناختهاند و میشناسند، اما کسی آنها را ایران شناس نخوانده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی با اشاره به اینکه ایرانشناسی وارث شرقشناسی است، افزود: «از جمله مزایای اینکه ایرانشناسی وارث شرقشناسی است، مقدم قرار گرفتن علم و فهم توأم با علاقه و تعلق خاطر به تاریخ و فرهنگ ایران و بخصوص به وضع کنونی در ایرانشناسی است. ایرانشناسان غالباً ایران را دوست میداشتند و دوست میدارند. همچنین مفهوم ایرانشناسی عمر طولانی ندارد و وقتی پدید آمد که عمر شرقشناسی به پایان رسیده بود و در کنار هندشناسی و چینشناسی و مصر شناسی و اسلامشناسی و... جانشین شرقشناسی شد».
رییس فرهنگستان علوم ادامه داد: «علاوه بر این، من به یاد دارم وقتی دولت فرانسه به کانال سوئز حمله کرد، "لویی ماسینیون" به نشانه اعتراض از سمت دانشگاهی خود استعفا داد و لازم به ذکر است که هانری کربن ایران را وطن دوم خود میدانست و با شوق و شوری در فلسفه دوره اسلامی و بخصوص در آثار سهروردی و میرداماد و ملاصدرا تحقیق میکرد که در ذهن و فکر او جایی دیگر برای سوداهای دیگر نمیماند. همچنین "هانری کربن" که در ترویج اصطلاح ایرانشناسی مؤثر بود و ایرانشناسی را بر اصول شرقشناسی مبتنی نمیدانست، چنانکه اوریانتال را بر خلاف شرقشناسان گرامی و عزیز میداشت و میگفت اوریانتال گمشده زمان است و اگر در این زمان کسانی اوریانتال باشند که البته تعدادشان اندک است، بیشتر ساکن غرب هستند. "کربن" درس ایرانشناسی را از "ماسینیون" آموخته بود، ولی "ماسینیون" بیشتر اسلامشناس و "کربن" ایرانشناس بود.»
داوری اردکانی در تعریف ایرانشناسی بیان کرد: «شاید ایرانشناسی نتواند رشته پیوند خویشاوندی با شرقشناسی را قطع کند، اما چون دوران شرقشناسی به سر آمده است، ایرانشناسی نمیتواند ادامه آن با نامی دیگر باشد. پس از جنگ جهانی دوم و با ظهور نهضتهای استقلال طلب که عمرشان کوتاه بود، شرقشناسی دچار بحران شد، اما شرق شناسان تا اوایل دهه هفتاد قرن بیستم به صراحت از این بحران حرفی نزدند تا اینکه آخرین کنگره شرقشناسان که در سال ۱۹۷۳ در پاریس تشکیل شد و نام آن را کنگره مطالبات آسیایی- آفریقایی نهادند و با این تغییر نام پایان شرقشناسی را اعلام کردند».
وی افزود: «بنابراین، اندکی پیش از آن بعضی روشنفکران که آسیایی اما مقیم اروپا بودند، شرقشناسی را از مواضع متفاوت مارکسیست و مسلمان نقد کردند و در سال ۱۹۷۸ کتاب شرق شناسی "ادوارد سعید" منتشر شد که یکی از مهمترین حوادث در تاریخ شرق شناسی بود؛ انتشار این کتاب بحثهای بسیار برانگیخت. بحثهایی که در آن سوء تفاهم کم نبود و خوبست که این سوءتفاهمها مورد بحث قرار گیرد.»
رییس فرهنگستان علوم در خصوص قوام شرقشناسی مطرح کرد: «شرق شناسی ترکیبی عجیب از قدرت و هژمونی و دانش است که در همه جا جلوه یکسان ندارد. در آثار شرق شناسان شأن علمی آن آشکارتر بود، اما در ادبیات و فلسفه اروپا (مثلاً در آثار کیپلینگ یا مونتسکیو) جلوه سیاسیش بیشتر آشکار شد.
وی اظهار کرد: «شرق شناسی در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم بیشتر مظهر اراده اروپا به دانستن بود و شرق شناسان بیشتر به زبانهای شرقی توجه داشتند، اما کمکم بر این اصل اساسی مبتنی شد که تفاوت شرق با غرب را بیابد و در این تفاوتجویی آنچه را که در شرق مهم یافت، پیش درآمد ظهور غرب جدید دانست و باقیمانده را دیگری ناتوان و درمانده غرب خواند. اروپا تصویر شرق را بر اساس این تفاوت ساخت. با تحولاتی که پس از جنگ جهانی در اندیشه و سیاست اروپا پدید آمد، طبیعی بود که دوران این تلقی به سر آید و کار شرق شناسی هم به پایان برسد. »
وی ادامه داد: «از این سخنان ممکن است استنباط شود که شرق شناسی ساخته و پرداخته سیاست و تابع تصمیمهای سیاستمداران برای رسیدن به مقاصد سیاسی است. با این تلقی قدرت عظیم شرقشناسی نادیده گرفته میشود و وقتی "ویکتور هوگو" میگفت که سابقاً همه اومانیست بودند، اکنون شرق شناسند. شاید این را هم میدید که شرقشناسی ناپلئون بناپارت را به مصر برده است؛ نه اینکه سیاست سفارش کرده باشد که شرقشناسان در باب مصر یا هر منطقه دیگر در آسیا مطالعه و پژوهش کنند.»
داوری اردکانی با اشاره به اینکه شرقشناسی یک شأن بزرگ فرهنگی-سیاسی اروپا در قرن نوزدهم بود، اما اکنون دیگر چنین شأن و نظمی وجود ندارد، بیان کرد: «توقع نداریم که نارواییها و نارساییها و نواقص نادیده گرفته شود، اما درست نیست که آنها را به ذات ایران و اقوام ایرانی نسبت دهند. ما باید گذشته و تاریخ خود را با نگاهی که اکنونمان را هم روشن میکند، ببینیم. ایرانشناسان هم گرچه هنوز اسوههای بزرگی در میان شرق شناسان و ایران شناسان میتوانند داشته باشند، اگر به بزرگانی از غرب چون "گوته" و "امرسون" نگاه کنند و به تاریخ معاصر ایران و مخصوصاً به شعر فارسی بپردازند و با شاعران ایران دمخور و مأنوس شوند، چه بسا که آزردگی خاطر ایرانیان از بعضی گفتهها و نسبتهای شرق شناسان قرون هفدهم و هجدهم و نوزدهم اندکی کاهش مییابد.»
وی ادامه داد: «گذشته ایران آنچنان که "بوسوئه" و "منتسکیو" و بعضی دیپلماتها و سفرنامه نویسان نوشتهاند، یکسره زشتی نبوده است. در زمانه زشت و پلید و در میان مردمی سست عنصر و بی خرد فردوسی و ابن سینا و سعدی به وجود نمیآیند و صاحبنظران و متفکرانی پیدا نمیشدند که فلسفه یونانی و حکمت اقوام دیگر را بیاموزند و بنایی نو در فلسفه بگذارند. این قوم و کشوری که در طی تاریخ چند هزار سالهاش همواره با کشورها و اقوام دیگر در ارتباط و داد و ستد بوده است، در ذات خود ناتوان و سست عنصر نیست».
رییس فرهنگستان علوم تصریح کرد: «تاریخ ما فراز و فرود داشته است. این تاریخ، تاریخ پیروزیها و شکستها و دورانهای رونق و رکود در حکمت و دانش و فرهنگ و سیاست بوده است. من اصل را بر این نمیگذارم که ایران یکسره خوبی و زیبایی و دانایی است، بلکه میگویم به کشور و مردمی که حکمت چند هزار ساله و زبان و شعری دارند که بزرگترین شاعران اروپا را به وجد آورده و به تحسین واداشته است و هماکنون نیز در سراسر روی زمین دوستدارانی دارد با نظری که لایق آن است، بنگرند.
داوری اردکانی یادآور شد: «من در این اواخر برای اینکه نه نارساییها و ضعفها و نقصهای موجود را منکر شوم و نه آن را به روح ایرانی نسبت دهم، به وضع توسعهنیافتگی و اقتضاهای آن توجه کردهام. ایرانشناسها هم اگر به این امر توجه کنند، خدمتی بزرگ به فهم و درک رابطه میان شرق و غرب و جهانهای توسعهنیافته و توسعهیافته میکنند.»
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: فرهنگستان علوم ایرانشناسی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۷۴۱۵۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از وطنم ایران تا شبنورد؛ با تارِ لطفی + فیلم
محمدرضا لطفی، نوازنده چیره دست و صاحب سبک سازهای ایرانی، آهنگساز برجسته معاصر، موسیقیدان و ردیفدان بزرگ ایران است.
او علاوه بر خلق آثار خاطرهانگیز و با شکوهی مثل « ایران ای سرای امید» و «کاروان شهید» یک معلم جریانساز بود.
مجله هنری بوم به مناسبت روز معلم، علاوه بر هنر این هنرمند بزرگ به وجه معلمی این استاد بزرگ موسیقی ایران پرداخت.
سجاد مهربانی، خواننده موسیقی ایرانی و یکی از شاگردان استاد لطفی که مدیر داخلی مکتبخانه این استاد نامدار کشور بوده است به بخشی از خاطراتی پرداخت که به گفته او، خود استاد لطفی به بیان این خاطرات پرداختهاند: استاد محمد رضا لطفی میگفتند از نونهالی تا نوجوانی ساز نیلبک مینواختند و در خانواده کاملاً مذهبی و معتقدی در شهر گرگان زندگی کردند و مادرشان اصالتاً ترکمن و معلم قرآن بودند و پدرشان در کار کشاورزی و زراعت فعالیت میکردند و در عین حال، تاجر و تعزیه خوان و اصالتاً اهل خلخال بودند و بعدها، به شهر گرگان کوچ کردند و تنها کسی که در میان برادرانشان، اسم اصلی و شناسنامهای اش یکی بود استاد محمدرضا لطفی بودند.
بنده به نقل از خود استاد میگویم و صرفاً یک راوی هستم و امکان دارد فردی چیز دیگری بیان کند. اما مطلبی که ایشان برای بنده عنوان کردند این طور بود: استاد محمدرضا لطفی گفتند زمانی که مادرشان، ایشان را باردار بودهاند و ۷-۶ ماهگی ایشان بوده و به نوعی، مشخص شده است که فرزندشان پسر هستند( البته با وجود این که در آن زمان، تکنولوژی به این صورت نبوده است) و به هر روی متوجه جنسیت فرزند خود میشوند. با توجه به این که اهل صحرای ترکمن بودند به دیدن یکی از بستگان خود میروند و موقع برگشت، پیاده برمیگردند. در آنجا یک شتر نر به محض دیدن مادر استاد که باردار بودهاند حالت رم کردن پیدا میکند و ایشان را دنبال کرده و مادر استاد لطفی با زحمت فراوان از جلوی شتر فرار میکنند و پشت یک تپه گونهای پنهان میشوند و در آن لحظه نذر میکنند و می گویند که یا امام رضا (ع) اگر از این مهلکه خارج شوم و فرزندم سالم به دنیا بیاید اسمش را رضا میگذارم و وقتی به خانه برمیگردند و داستان را برای همسرشان؛ زنده یاد فرج الله لطفی نقل میکنند پدر استاد لطفی میگویند کار خوبی است و اسمش را محمدرضا بگذاریم. چون گویا پدرشان ارادت به حضرت محمد(ص) داشتند و همین موضوع باعث میشود که اسم استاد، محمدرضا لطفی ثبت شود.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیسجاد مهربانی با اشاره به ویژگی معلمی استاد محمدرضا لطفی گفت: هر لحظهای و در هر جایی میتوانم شهادت دهم که استاد محمدرضا لطفی تا چند ساعت قبل از فوت خود روی تخت بیمارستان به بنده و یک دوست دیگر که همشهری ایشان است و در شهر گرگان زندگی میکند در حال آموزش بودند و اگر تار و سه تار و سبک و سیاق خیلی از اساتید دیگر زنده است مرهون زحمات ایشان است.
این خواننده موسیقی ایرانی افزود: استاد محمدرضا لطفی، برنامهای در رادیو با عنوان شناخت و تاریخ موسیقی داشتند که در این برنامهها به تفصیل توضیح میدادند و ساز میزدند و سبک و سیاق استاد جلیل شهناز، استاد علی اکبر خان شهنازی و استاد فرهنگ شریف را آموزش میدادند.
استاد مهدی کلهر، تحصیلکرده معماری و نقاشی و از مدیران هنری تأثیرگذار دوران معاصر و از دوستان نزدیک استاد محمدرضا لطفی درمورد ایشان گفت: لطفی فارغ از این که پدرش هنرمند بوده در خانهای بزرگ شده است که پدر و مادرش آموزش و پرورشی بودند و مادرش معلم قرآن بود و بنده تا آخرین لحظه، نسبتی که لطفی با مادرش و قرآن و خدا و پیامبر (ص) داشت را شهادت میدهم.
استاد مهدی کلهر به نقل از استاد محمدرضا لطفی گفت: در آمریکا بوده که یک بار میخواسته است خودش را تنظیم کند و در خاطراتش هم، گفته است: در یک شب بارانی برای چهله نشینی به جنگلی رفتم و اذان گفتم و منِ ماتریالیست، موحد شدم.
همانطور که میدانید استاد لطفی در همه کنسرتهایش، با صدای خودش اول الله مدد میخواند و از خداوند متعال کمک می خواست.
این مدیر هنری درمورد تعریف واژه استاد ادامه داد: استاد یعنی کسی که در هر رشتهای فعالیت میکند، بتواند رشته هنری، علمی و مهارتی خود را یک گام به سمت کمال نزدیک کند و محمدرضا لطفی، یکی از باسوادترین اساتیدی بود که به تاریخ اهمیت میداد و تاریخ را خوب میشناخت و تعریف درستی از دستگاههای موسیقی ایران ارائه می داد و ریشههای آنها را میشناخت.
استاد مهدی کلهر با ذکر خاطرهای یادآور شد: یک روز استاد جلیل شهناز با لهجه اصفهانی درمورد تار لطفی اینطور نظر دادند که آقای لطفی، تار را ادب میکند که این یک تعریف شیرین اصفهانی و کاملاً درست است.
این مدیر هنری افزود: به نظر بنده، لطفی فردی بود که سواد زیادی در تاریخ داشت و صادق و شجاع بود و اصلاً منافق نبود و اگرچه گرین کارت خود را گرفت ولی بعد، آن را کنار گذاشت و این نکته بسیار مهمی است. یعنی آنقدر در آمریکا صبر کرد و گرین کارت را گرفت. اما وقتی به ایران آمد، آن را کنار گذاشت؛ بنابراین تمام آثار لطفی چه نواختهایش به عنوان نوازنده و چه آهنگهایش قابل تحسین و تمجید هستند ولی از همه مهمتر، به نظرم آنها قابل تعلیم هستند.
محمد معتمدی، شناخته شدهترین خوانندهای است که در محضر استاد محمدرضا لطفی شاگردی کرده و در ۴ آلبوم برجسته، ساز استاد را همراهی کرده است.
این هنرمند گفت: یکی از اتفاقهای بسیار تأملبرانگیز و جالب درمورد فوت استاد محمدرضا لطفی، روز وفات ایشان بود که مصادف با روز معلم شد و بنده هر سال، وقتی به روز معلم نزدیک میشویم به یاد تاریخ فوت ایشان میافتم. به دلیل این که استاد لطفی به معنای واقعی کلمه معلم و عاشق یاد دادن بودند و علاقه داشتند آنچه که میدانستند را به نسلهای بعد و دیگران منتقل کنند.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیباشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری موسیقی و هنرهای تجسمی